مهران تازه دوستات فهمیدن توهم(بودی) هستی

عشقم مهران ررررررررفت

مهران تازه دوستات فهمیدن توهم(بودی) هستی

مهران یادته وقتی به دوستات میگفتی ماشین لازم داری چقدر بهونه میاوردن بجز یکی که واقعا ادم خوبی بود

یادته دوستای قدیمیت باهات قهر بودن

حالا همونا پشیمون شدن و هر روز میان مزار تو عشقم

کاش وقتی بودی میومدن دیدنت.نفسی رسم دنیا همینه.منم میدونم یه روز میام پیشت و بابت این مسئله خیلی خوشحالم

نفس دیگه حس درس خوندن ندارم.امسال نهایی گل میکارم واسه بار اول

نفس امروز مزار تو مث تخت دومادا تو شب عروسیشون با گل رز پوشوندم

یادته که قول وعهدامون اخی چقدر رویاهای نازی داشتیم نمیخوام اینجا بگم اخه اینا یاد میگیرن اون رویاها مخصوص ما بود فقط.اووووووووووووووووووووهوم.

نفسم خانمت چشم به راه عزراییل نشسته.این عزراییل نمیاد سراغش

داره ناز میکنه درست مث تو.کاش تو خودت یکاری میکردی بیام پیشت چون با خودکشی هیچوقت بهت نمیرسم حتی تو زندگی اخرت

وگرنه روز 3 تو حتما روز 1 من میشد تصمیم خودکشی داشتم ابجی بهم در مورد عوارضش گفت و نرسیدن ما بهم

پشیمون شدم و گفتم بمونم و برای تو ثواب بفرستم و منتظر باشم خدا منو بیاره پیش تو

راستی بهم میگن شیر شدی از مردن نمیترسی و اونوقت ابجی میگه اره شیر اشپزخونه شده

تونیستی اینا مسخرم میکنن

البته هروقت یه چی بگن و بخندن من تند میگم مهران ببین دارن خانمتو اذیت میکنن

عاشقتم روانییییییییییییییی



+ نوشته شده در  یک شنبه 15 آبان 1390برچسب:,ساعت 19:39  توسط دخترکی ساده